این مجموعه در یکی از جلسات هفتگی فرهنگسرای انقلاب مورد نقد و بررسی محمدرضا گودرزی و لادن نیکنام قرار گرفت. آنچه میخوانید گزیده نظرات این دو نویسنده- منتقد درباره نخستین مجموعه عباسعلیزاده است.
محمدرضا گودرزی: آمیزه ژانرها
مجموعه به چیزی دست نزن از 17 داستان کوتاه تشکیل شده که داستانهای این مجموعه در 3ژانر رمانتیک واقعگرای اجتماعی و واقعگرای مدرن قرار میگیرند که البته داستان برداشت سوم در اصل متافیکشن است و داستان موشکور هم تمثیل مدرن است. اغلب داستانهای مدرن مجموعه، روانشناختی هستند و به 2گروه روانپریشانه و داستانی که مباحث روانی را مطرح میکند، تقسیم میشوند. تنوع ژانری که داستانها دارند، نشاندهنده این است که خانم عباسعلیزاده با یک نگاه خاص و منفرد به داستانها نگاه نکرده. در بعضی از داستانها هم آمیزه چند ژانر را میبینیم که بهنظر من این آمیزش نه مثبت و نه منفی است، چرا که هرچه به دوران اخیر نزدیک میشویم ترکیب ژانرها در آثار نویسندگان بیشتر میشود که دلیل اصلی آن این است که نویسنده بر اثر ژانر نمینویسد، بلکه داستانی را خود را مینویسد و بعد میتوان آن را در ژانر خاصی دانست یا آن را ترکیبی از چند ژانر داستان دانست؛ مثل داستان اجرای ساعت 21 که ترکیبی از 3ژانر واقعگرای روانشناختی، رمانتیک و تمثیل مدرن است که هر کدام در بخشی از داستان نمود پیدا میکند یا داستان زمهریر ترکیبی از رمانتیک و تمثیل کهن است. 6داستان، اول شخص مؤنث است، 3داستان، اول شخص مذکر، 2داستان محدود به ذهن مؤنث و یک داستان محدود به ذهن مذکر است که از دیدگاه روایتشناسی 12داستان را میتوان در کانون روایت درونی جای داد. در واقع این نشاندهنده این است که نویسنده دغدغه بیانگری دارد و به درستی در یک دیدگاه مطلق ننشسته و خود را محدود نکرده و مباحث مختلفی را از دیدگاه این راویها مطرح کرده است. 2داستان هم ترکیب راویهاست و 2داستان راوی دانای کل است و یک داستان بدون راوی یا گفتوگویی است.
لادن نیکنام: نگاه شاعرانه
نخستین ویژگیای که در مورد این مجموعه به ذهنم رسید، نگاه شاعرانهای بود که بهصورت لایهای محسوس در این داستانها بود. بخشی از این نگاه به دیدگاه نویسنده و نحوه تصویرسازی و چیدمان و توصیف و دیالوگها برمیگشت و بخشی از آن هم به زبان مربوط بود؛ بهطوری که زبان لایههای شاعرانه خود را بهخوبی به تصویر میکشید. این موضوع باعث میشد که داستان بیشتر در مخاطب تأثیر بگذارد؛ خصوصا در مخاطب شرقی که خود ذهن شاعرانهای دارد و البته با سلیقه شخص من بینهایت سازگار بود. درواقع مخاطبی را که خود دستی در شعر دارد، دست خالی از داستان راهی نکند. موضوعی که برای من در مجموعه داستانهای اول بسیار شاخص بوده، موضوع تنوع داستانهاست، چرا که فکر میکنم نویسنده خیلی دوست دارد در مجموعه اول خود را در همه عرصهها چه از منظر زبانی، فرمی یا اجرایی، بهخود، به متن و مخاطبش ثابت کند. در این مجموعه نیز داستانها بسیار متنوع بود، بهطوری که با مضامین داستانها راویها تغییر میکردند و نویسنده سعی میکرد هر بار از یک چشم به جهان داستانش نزدیک شود. این تنوع باعث میشود که مخاطب با فضاهای متعددی آشنا شود. من در جاهایی احساس کردم که منطق شعرخوانی بر این کتاب حاکم است؛ به این صورت که یک شعر را میخوانید، صبر میکنید تا از فضای آن شعر خارج شوید و بعد به سراغ شعر دیگری میروید؛ البته داستانهای مشابه هم وجود داشتند، ولی به هر حال سطح تنوع داستان بالا بود و گاهی حس میکردم نویسنده برای روایت هر داستان واجد ارواح مختلفی میشود تا ما را هر بار با قسمتی از روح خود آشنا کند.